Page 4 - ZiroRo-6
P. 4
ﺻﻔﺤﻪ ٦٢از ١٢٩ زير و رو
درخواست دربارهي ريمو ِت پاركينگ و نظافتِ راهروها و آهنگ براي داخل آسانسور نوشت و بعدش،
چند نفري پيِ پيامهاي او را گرفتند و تمام! ظرف چند ساعت و به صبح نكشيده ،پيامها ته كشيد و
گروه ساكت شد .فريد گوشي را كنار گذاشت و خوابيد .صبح كه بيدار شد ،اول سري به درستش
ميكنيم زد .كسي يك عكس گذاشته بود .زد روي عكس .عكس ماشيني شبيه ماشين او بود؛
كارواشرفته و براق .كسي كه اين عكس را گذاشته بود ،آيدي نداشت .يعني داشت ولي فقط دو خط
تيره بود .عكس هم نداشت .زير عكس نوشته بود» :فروشي« .خط تيره حاﻻ داشت عكس تازهاي
ميفرستاد .فريد زد روي عكس .عكسِ همان ماشين بود ،از نماي پشت .پﻼكِ ماشين فريد بود .كسي
ماشين او را گذاشته بود براي فروش! فريد صورتش را زير شير آب گرفت و بدون اينكه واقعا بتواند
حدسي بزند با خود گفت يعني ز ز خواسته به عنوان تﻼفي سر به سرش بگذارد؟