سونامی کمبینایی- داستانی از ضحی کاظمی
سومین شب پاییز، خبرنگار جوان با لباسی رسمی، پشت به صفِ طویل مردم، روبهروی بزرگترین بیمارستان فوقتخصصی چشم درمیدان اصلی شهر ایستاد و از همانجا گزارش خود را آغاز کرد. موهای لختش را مدام به پشت گوش میراند و حرکات سریع دست و چرخش گردن و لرزش صدایش نشان میداد بهنسبت گزارشهای پیشین خود، بسیار هیجانزده و نگران است. مدام سرش را بهسمت صف طولانی مردم برمیگرداند و با اشاره به آنها توضیح میداد که همانطور که در پشتسرش دیده میشود از صبح آن روز تعداد زیادی از شهروندان بهعلتِ کاهش ناگهانی دید چشم خود بهسمت مراکز چشمپزشکی شهر هجوم آوردهاند و این مراجعات تا این ساعت از شب نیز ادامه دارد. گزارش خبری، با حرکت دوربین و نشاندادن چهرهی مردم ایستاده در صف، ادامه یافت. خبرنگار جوان توضیح داد که قربانیان این بیماری شامل همهی ردههای سنی از خردسال گرفته تا شهروندان جوان و کهنسال میشود. در ادامهی گزارش ویژهی اخبار شامگاهی، تصاویر مختلف شهروندانِ نقاطِ دیگرِ شهر، که در صفهای متراکم و بههمفشرده جلو مطبهای چشمپزشکی و کلینیکهای چشم ایستاده بودند، پخش شد. زمان این تصاویر، بیشتر، مربوط به صبح و ظهر آن روز بود. درست لحظهای که خبرنگار جوان مصاحبهاش را با اولین پرسش خود در مورد چگونگی کاهش ناگهانی دید از مرد مسنی که در صف پشتسرش ایستاده بود، آغاز کرد، بهیکباره گزارش بدون هیچ توضیح یا پوزشی قطع شد.
همان شب، درحالیکه مردم از شنیدن خبر کمبینایی ناگهانی بهشدت نگران بودند، فیلمی از مادر خبرنگار جوان در شبکههای اجتماعی اینترنتی منتشر شد که خبر دستگیری پسرش را توسط نیروهای ناشناخته اعلام میکرد. فیلمِ کوتاهِ دو دقیقهای، مادر پیر خبرنگار را نشان میداد که جلو در باز آپارتمانش روی زمین زانو زده بود و دامنش را چنگ میزد و زاریکنان بر سر و سینهی خود میکوبید و در جواب کسی که داشت فیلم میگرفت، احتمالاً یکی از همسایهها، با شیون و زاری فریاد میزد که پسرم! پسرم را بردند… پسرم را بردند!
شهروندان، که در هالهای از نگرانی و ترس خواب به چشمشان نمیآمد، گروهگروه دور هم جمع شدند تا با مرورِ گزارش ضبطشدهی خبرنگار جوان و فیلم خبر دستگیریاش، شب پُراضطرابی را در کنار همدیگر با حدس و گمان و پیشبینی صبح کنند. عدهی زیادی هم پای شبکههای اجتماعی اینترنتی، اخبار مربوط به اپیدمیکمبینایی را دنبال میکردند. افرادی که دیدشان کاهش پیدا کرده بود، تجربهی تلخشان را برای دیگران بازگو کردند. اغلبِ آنها به کاهش وضوح دید، پس از بیداری از خواب در صبح همان روز اشاره میکردند. گزارشهای مختلفی از تصادفهای رانندگی و زمینخوردن و شکستگیها و آسیبهای بعدی و خرابیهای بهبارآمده، بین شهروندان ردوبدل میشد. دردناکترین گزارش مربوط به زن جوانی بود که بعد از مدتها معالجه و مراقبت، باردار شده و همان روز بهعلت تاری چشم از پلههای خانهاش افتاده و جنین سهماههاش سقط شده بود. عکسِ زن جوان، که در اتاق بیمارستان گرفته شده بود، چهرهی رنگپریده، دردمند و ناامید او را از نزدیک نشان میداد. زنِ جوان عینک تهاستکانی قابکائوچویی به چشم داشت و از پشت عینک، بهزحمت، چشمان درشت قهوهایاش که اشکی بر گوشهاش نشسته بود، دیده میشد.
خیلی سریع، صفحهها و وبلاگها و سایتهای مختلف برای به اشتراکگذاری مطالب مربوط به کاهش ناگهانی بینایی ایجاد شد. عکس «مادر جوان دلشکسته» در بیشتر صفحات به چشم میخورد و کمکم این عکس سمبلِ بیماری ناشناختهی در حال شیوع شد. آنهایی که هنوز دچارِ بیماری نشده بودند با کنجکاوی و نگرانی این سایتها را دنبال میکردند و با ترس به تصویر چشمان جذاب و خیسِ اشکِ «مادر جوان دلشکسته»، که از پشت شیشهی کلفت عینک بهسختی دیده میشد، نگاه میکردند.
اخبار شامگاهی، مصاحبهی مفصلی با چشمپزشک مشهور شهر پخش کرد که به همهی شهروندان اطمینان میداد مشکلی وجود ندارد و همهچیز عادی است. پزشک فوقتخصص شبکیه و رییس بیمارستان فوقتخصصی چشم، برای مصاحبه، با لباس سفید پزشکی، در دفتر کار شیک و مدرن خود نشسته بود. خانمِ خبرنگار مسن، که صدایش نشان میداد احتمالاً پنجاه سالی دارد، پشت به دوربین، روبهروی دکتر نشسته بود. دکتر در پاسخ به سؤال خبرنگار که آیا تغییری در روند مراجعهی شهروندان به بیمارستان چشم و مطبهای چشمپزشکی وجود داشته یا نه، با تکانِ سر و گردنش بهشکلی که قطعیبودنِ پاسخش را تضمین کند، اذعان داشت میزان مراجعات به چشمپزشکان همانند سابق بوده است. همچنین در پاسخ به سؤال خبرنگار مبنی بر شایعهی کاهش بینایی شهروندان، با خونسردی و لحنی عادی و عاری از هر نوع هیجانی گفت همیشه شهروندان برای تعیین نمرهی چشم و چکآپ چشم خود مراجعه میکنند که نهفقط طبیعی است، بلکه ضروری هم هست و هرگاه شهروندان احساس کنند مشکلی در بینایی خود دارند درستش این است که به متخصص مراجعه کنند. خانم خبرنگار مسن دوباره سؤال خود را به روشی صریحتر مطرح کرد و پرسید بنا بر شایعات یکی دو روز اخیر، آیا دلایل آماری مبنی بر کاهش بینایی تعداد کثیری از شهروندان وجود دارد یا خیر؟ چشمان دکتر چشمپزشک لحظهای گرد شد و پس از مکث کوتاهی دوباره به حالت مطمئن خود بازگشت و خاطرنشان کرد که آماری مبنی بر افزایش غیرعادی مراجعهکنندگان به چشمپزشکی در دو روز اخیر وجود ندارد.
پنج دقیقه بعد از پایان مصاحبهی پزشک فوقتخصص شبکیه، زندگینامهی او، همراه با رسواییهای مختلف جنسی، مدارکی دال بر جعلیبودن مدرک پزشکیاش و مدارک مالی و صورتحسابهایی که فساد مالی او رادر مقام رییس بیمارستان فوقتخصصی چشم تأیید میکرد، در صفحات مختلف شبکههای اجتماعی که تصویر «مادر جوان دلشکسته» را بهعنوان عکس پروفایل خود گذاشته بودند، پر شد، و پیامکهای مختلفی با همین موضوع از شمارههای ناشناخته به اغلب گوشیهای تلفنهمراه در سرتاسر شهر رسید. همزمان با پخش شایعات منفی علیه دکتر، وبلاگ رسمی «دایرهی بهداشت» شایعات منتشرشده را تکذیب کرد. همچنین صفحات جدیدی در شبکههای اجتماعی در دفاع از دکتر راهاندازی شد که بیشتر، آشنایان، بیماران و دانشجویان او آنها را هدایت میکردند. در این صفحات خاطرات خوب و تجربیات مثبت برخورد با دکتر معروف به اشتراک گذاشته میشد، خاطراتی از عملهای غیرممکنی که دکتر بهراحتی انجام داده بود، ویزیتهایی که از بیماران مستضعف خود نمیگرفت، برخوردهای بزرگوارانهاش با دانشجویانش و… همچنین مدارک مختلفی ارائه شد که هویت او را بهعنوان دکتری حاذق، با تجربه، انساندوست و با اخلاق نشان میداد.
اتفاق دیگری که همان شب افتاد و شهروندانی را که هنوز توانایی خواندن داشتند تا صبح بیدار نگه داشت، پخش فایل رمان کوریِ ژوزه ساراماگو بود. دانلود فایل ترجمهی این کتاب در شب اول، به بیش از پنج میلیون نسخه رسید. همان شب، شهروندانی که خواب برایشان رؤیایی دستنیافتنی شده بود و تا صبح در منازل یکدیگر، کافیشاپها و رستورانها دور هم نشسته بودند، موازی با بحث و گفتوگو پیرامون رسوایی دکتر چشمپزشک و حدس و گمانهای دلایلِ مختلفِ اپیدمی کاهش دید، ساعتها به بحث و گفتوگو و تجزیهوتحلیل رمان کوری پرداختند. شبکههای اجتماعی، وبلاگها و سایتها هم بهسرعت نتایج جدید و گاه متناقض این بحثوجدلها را منعکس میکردند و شهروندانی را که تنها راه ارتباطیشان دنیای مجازی بود، در گفتوگو حول رمان کوری شرکت میدادند.
با وجود افزایش تعداد شهروندان مبتلا به کاهش بینایی، روزنامههای صبح، هیچ خبری مبنی بر افزایش تعداد مبتلایان منتشر نکردند؛ اما طبق آمارهای منتشره در خبرگزاریهای مستقل، تا صبح روز سوم، حدود سی درصد مردم به کمبینایی مبتلا شده بودند که حداکثر کاهش بیناییشان تا نمرهی پنج بوده است.
سه روز بعد، کنفرانسی خبری با حضور رییس دایرهی مصوبات و اجراییات (دما) و رییس دایرهی بهداشت برگزار شد. این کنفرانس خبری را کانالهای رسمی بهصورت زنده پوشش میدادند. کنفرانس در سالن اصلی دایرهی مصوبات و اجراییات برگزار شد. هیچ تزیینات یا حتا بنر و پوستری در کار نبود. روی تریبون تعداد بیشماری میکروفون و ضبطصوت چیده شده بود. ابتدا رییس دما پشت تریبون حضور پیدا کرد و متنی مفصل و سوزناک دربارهی اهمیت سلامت مردم قرائت کرد و در آن اذعان داشت هیچ چیز بهاندازهی سلامت و امنیت شهروندان محترم برایش حائز اهمیت نیست و دایرهی مصوبات و اجراییات میکوشد همواره و همیشه سلامت و رفاه شهروندان را در اولویت کاری خود قرار دهد. رییس دما در پاسخ یکی از خبرنگاران که از علت کمبود عینک و لنزهای طبی و قیمتهای سرسامآور آنها و بهوجود آمدن بازار سیاه خرید و فروش عینک و همچنین گرانشدن مجدد سیصد درصدی ویزیت چشمپزشکان سؤال کرد، اطمینان داد که همهی این موارد تحت پیگیری است و تصویب قوانین جدید نظارت بر قیمت کالا و خدمات چشمپزشکی در اولویت دستور کار دما قرار دارد. بعد از آن رییس دایرهی بهداشت، که عینکی کلفت به چشم داشت، به جایگاه سخنران دعوت شد. او که کتوشلوارش مثل همیشه مرتب و اتوکشیده نبود، با لحنی دستپاچه، خیلی کوتاه و سریع، بعد از سلام و تعارفات همیشگی و پیش از شروع سؤالات خبرنگاران، فقط به گفتن یک جمله بسنده کرد: «در پاسخ به شایعات اخیر مشکل سلامت بینایی شهروندان باید بگویم هیچگونه مشکل بینایی بهصورت اپیدمی در میان شهروندان عزیز ما وجود ندارد.» سخنان رییس دایرهی بهداشت با سروصدای اعتراض خبرنگاران که پوسترِ «مادر جوان دلشکسته» را در دست داشتند، همراه شد و با پرتاب لنگهکفشی به صورت رییس و خردشدن شیشهی عینکش، پخش زندهی کنفرانس خبری قطع شد.
با گذشت زمان و شیوع بیش از پیش مشکل کمبینایی، هیچیک از چشمپزشکان مورد قطعییی را که منجر به نابینایی کامل شده باشد، گزارش و تأیید نکردند. اما با افزایش مبتلایان به کاهش بینایی، کمکم حدس و گمانهای مختلف بر سر علت پیدایش این اپیدمی، که به گفتهی عدهای از چشمپزشکان، هیچگونه ارتباطی با نارساییهای چشم و بیماریهای شبکیه، قرنیه، اعصاب و… نداشت، بهسمت پیدا کردن راهحلی جهت مقابله با پیامدهای آن، تغییر جهت داد.
راهحلها بیشتر مبتنی بر تولید فایلهای صوتی و جایگزینی آنها در مکانهای ضروری بود. همچنین برخی اماکن خصوصی مثل مراکز خرید، رستورانها و مراکز تفریحی که با کاهش شدید مشتری روبهرو شده بودند، اقدام به تهیه و تعبیهی سنسورهای حرکتی در محلهای عمومی خود کردند. این سنسورها هنگام عبور فرد نابینا یا کمبینا، با اعلام جهت، از برخورد آنها با اشیا جلوگیری میکرد. شرکتهای کامپیوتری، اپلیکیشنهای جدیدی که تلفیقی از سنسورهای مختلف حرکتی، جیپیاس، هشداردهندههای صوتی، و قابلیت تصویرسازی و تبدیل تصویر به صدا بودند، به بازار ارائه کردند؛ و نسخههای آپدیتشدهی آنها، هر صبح در مغازههای تازهتأسیسِ فروش این اپلیکیشنها، عرضه میشد.
این اپلیکیشنها که از تصویر «مادر جوان دلشکسته» بر روی سیدیهای خود استفاده میکردند، توانستند تا حدودی، خیال شهروندان مبتلا به کمبینی را که تا پانزده روز اول، نیمی از جمعیت را دچار کرده بود، آسوده کند. همچنین شرکتهای تولید این اپلیکیشنها خیلی زود مورد هجوم سوءظنهای مردم بدبین قرار گرفتند که به گفتهی آنها عامل رواج بیماری کمبینایی همین شرکتهای تازهتأسیس بودند که از فروش اپلیکیشنهای خود سود کلانی به جیب زده میزدند. در کنار شرکتهای کامپیوتری تازهتأسیس، چشمپزشکان، عینکسازان، لنزسازان، کلینیکها و همهی دستاندرکاران کالا و خدمات چشمپزشکی که این مدت سود خوبی کرده بودند، در مظان بدگمانی شهروندان قرار داشتند. گرچه چگونگی و ارتباط این شرکتها با بیماری ناشناختهی کمبینایی قابل اثبات نبود.
در کنار چشمپزشکانی که روزبهروز ویزیت خود را بالا میبردند و از شرایط پیشآمده خوشنود بودند، تعداد زیادی از چشمپزشکان با فراخوان رییس دما برای کمک به مردم تازه کمبینا شده، طبق برنامهای طراحیشده، داوطلب شدند. پزشکان داوطلب با نشان تصویر «مادر جوان دلشکسته» که به سینهی خود سنجاق کرده بودند، به خانهی شهروندان میرفتند و پس از معاینهای کلی، نمرهی چشم آنها را تعیین کرده و عینکهای گرد کائوچویی قهوهایرنگ یکسانی که دما بهصورت غیررسمی و رایگان در اختیارشان قرار داده بود، توزیع میکردند.
در راستای ریشهیابی مشکل بهوجودآمده، گروههای مختلف محققین در نقاط مختلف شهر شروع به تحقیق و علتیابی کردند. تیمهای مستقل تحقیقاتی وابسته به دانشگاهها، وزارت کشور، سازمان محیط زیست و آزمایشگاههای تخصصی خصوصی، مشغول ردیابی و بررسی راهحل مشکل پیشآمده شدند و تحقیقات گستردهای را روی دلایل بروز این کمبینایی و اپیدمی آن آغاز کردند. تحقیقات اولیهی گروههای مختلف شامل اندازهگیری درصد آلایندههای شیمیایی، اندازهگیری انواع و میزان امواج مختلف، بررسی میزان شدت نور در نقاط مختلف شهر بود. این نقاط را با توجه به اینکه گستردگی کمبینی در قسمت خاصی از شهر متمرکز نبود، بهصورت تصادفی در پنج نقطهی شمال، جنوب، شرق، غرب، و مرکز، در نظر گرفتند.
نتایج تحقیقات اولیهی همهی گروهها با هم همخوان بود: هیچگونه تغییری در وضعیت زیستمحیطی شهر، اعم از نور، صدا و هوا نسبت به گذشته مشاهده نشده بود. گزارش نتایج که از طریق رییس دما منتشر شد، شهروندان خشمگین عینکی را که طبق مقالات و مطالب تحلیلی وبلاگها، سایتها و منابع نامشخص خبری در اینترنت، دلیل احتمالی کمبینایی خود را ذرات ناشی از سوختهای فسیلی کارگاههای اطراف شهر یا بنزینهای وارداتی نامرغوب یا امواج مخابراتی جدید میدانستند، به خشم آورد.
تجمعات گستردهی شهروندان در اعتراض به نتایج این تحقیقات، بلافاصله پس از پخش رسمیگزارش تحقیقات در اخبار شامگاهی آغاز شد. با وجود سرمای شب پاییزی، مردم به خیابانها و میادین مهم شهر هجوم آوردند و همانجا تا صبح تحصن کردند. تلاش پلیس برای پراکندن شهروندان بیاثر بود، چرا که از ترس وخیمتر شدن وضعیت بینایی مردم، اجازهی استفاده از گاز اشکآور و گاز فلفل را نداشتند. تحصن مردم در میدانهای اصلی تا یک هفته ادامه داشت. شهروندان با دادن شعارهایی خواهان برخورد با شرکتهای واردکنندهی بنزین شدند که آنها را عاملان اصلی بیماری کمبیناییمیدانستند. کمکم تحصنها به هرجومرج و شلوغی کشیده شد. تحصنکنندگان بارها با پلیس درگیر شدند. عدهای از تحصنکنندگان در خلال این درگیریها مجروح و زخمیشدند. بعضیها شروع به خرابکاری کردند و به مغازهها و اماکن عمومی دستبرد زدند. خبر دستگیری مدیرعامل و اعضای هیئتمدیرهی شرکت واردکنندهی بنزین درست یک ساعت پس از خبر حملهی معترضین به یکی از بانکها، دزدی، تخریب و آتشزدن ساختمان بانک، اعلام شد. متحصنین به خانههایشان برگشتند و پای تلویزیون و شبکههای اجتماعی مجازی اخبار مربوط به دستگیریها را دنبال کردند.
همان شب، رییس دما در سخنرانی کوتاهی بعد از اخبار شامگاهی به مردم اعلام کرد که هنوز هیچگونه شواهدی مبنی بر ارتباط شرکت واردکنندهی بنزین و شیوع کمبینایی وجود ندارد و از مردم خواست تا بررسی کامل این اتهامات صبور و خوددار باشند. همچنین با اشاره به تیمهای مختلف و متفاوت تحقیقاتی، بار دیگر گزارش تحقیقات زیستمحیطی را رسماً تأیید کرد. در پایان، قول داد تمام تلاش خود را برای یافتن و به مجازات رساندن عاملان این مشکل به کار گیرد. شهروندان که پیشتر در اخبار، تصاویر آشوب و خرابکاریهای آن روز را دیده بودند، درحالیکه سخنرانی رییس دما را تماشا میکردند، اخبار دستگیری اراذل و اوباشی را که به بانک دستبرد زده بودند، در زیرنویس خبر دنبال میکردند.
هیچ یک از وکلای مدعیالعموم، با وجود نفوذ دردایرهی مصوبات و اجراییات و تیم تهیهی گزارش زیستمحیطی، نتوانستند نقش شرکت واردکنندهی بنزین را در اپیدمی کمبینایی ثابت کنند. آخرین شاکی عمومی که حاضر به امضاء شکایتنامهی رسمی شد خانم جوان متخصص زنانوزایمانی بود که خلافِ شاکیان پیشین، شرکتهای واردکنندهی بنزین را هدف قرار نداد، بلکه مستقیم از خود دایرهی مصوبات و اجراییات شکایت کرد.
خانم جوان متخصص زنانوزایمان در اصل پزشک معالج «مادر جوان دلشکسته» بود و بعد از سقط نوزاد زن جوان بهعلت کمبینایی، تحقیقات خود را آغاز کرده بود. تحقیقات اولیهی او که ابتدا اثرات کمبینایی ناگهانی را روی مادران باردار و بعد روی نوزادان بررسی میکرد، منجر به بررسیهای گستردهای روی تغذیه و رژیم غذایی مادران باردار شد و کمکم پای شرکتهای واردکنندهی کود شیمیایی و مواد غذایی را به پرونده باز کرد، شرکتهایی که مستقیم زیر نظر دما فعالیت میکردند.
پخششدنِ جزییات این بررسی در خبرگزاریهای مستقل و فضای مجازی، نگرانیها را بیش از پیش تشدید کرد. شهروندان عینکی که اکنون از ترس نابینایی کامل، جرأت خوردن و نوشیدن را نیز از دست داده بودند، کیسهخوابهای خود را جلو ساختمان اصلی دایرهی مصوبات و اجراییات پهن کردند و با خود قرار گذاشتند اینبار تحصن در سکوت و آرامش انجام شود و با برداشتن عینکهای تهاستکانیشان از چشم، اعتصاب غذای کامل خود را تا استعفای رییس دما، اعلام کردند.
پس از سه روز تحصن شهروندان جلو دما، که با وجود توزیع بستههای غذای رایگان از خوردن غذا امتناع میکردند، رییس دما همراه همسر و دختر نوجوانش، جلو درِ اصلی ساختمان دما حاضر شد و درحالیکه از نگاه کردن به چهرههای ضعفگرفته و بینیهایی که جای عینکهای شیشهضخیم رویشان گود افتاده بود، پرهیز میکرد، از مقام خود استعفا داد. به دختر نوجوان و همسر جوان خود که هر دو عینکهایی قطور به چشم داشتند اشاره کرد و خود و خانوادهی خود را از قربانیان این اتفاق ناشناخته و تلخ دانست. با صدایی لرزان که میشد غم را در آن تشخیص داد از مردم عذرخواهی کرد و باز اذعان داشت که او نیز مثل سایرین از همین آب، غذا و هوا استفاده کرده، و سوگند یاد کرد که در اپیدمی اخیر کمبینایی،کوچکترین نقشی نداشته است و با همهی تلاشی که کرده است نتوانسته دلیل آن را پیدا کند. کمبینا نشدن خود را هم، صرفاً خوششانسی خواند و در آخر با اشکی که گوشهی چشمش بود و آهی که از ته گلو بیرون داد، افزود کاش خود او هم کمبینا شده بود آنوقت شاید مردم میپذیرفتند که با آنها همدرد بوده است.
شروع به کار رییس جدید دما، با دستگیریهای گستردهی دستاندرکاران صنعت کشاورزی همراه بود. مواد غذایی ارگانیک به قیمت بالا در بازار سیاه به فروش میرسید و مردمی که هیچ راهی نداشتند تا از ارگانیکبودن سیبزمینی یا هویجی که با قیمتهای بالا میخریدند، مطمئن شوند، این هزینهی سنگین را در قبال نابینایی کامل به جان میخریدند.
رییس جدید دما به سخنرانی کوتاهی در ابتدای اخبار شامگاهی بسنده کرد. در فیلم سخنرانی که از پیش ضبط شده بود و بازپخش میشد، رییس دما روی صندلی مدیریتی چرمی بزرگی پشت میز کار دفتر جدیدش در دایرهی مصوبات و اجراییات نشسته بود و تصویر قابشدهی «مادر جوان دلشکسته» روی میزش قرار داشت. آرنجش را روی میز گذاشته و انگشتانش را در هم محکم کرده بود. کمی به سمت دوربین، که جلو میزش کار گذاشته شده بود، خم شده بود و با لحنی شمرده و محکم متن گزارشی را که جدیداً توسط گروه محققین ارائه شده بود برای مردم قرائت کرد. در این گزارش آمده بود که استفاده از نوعی مشخص از کود شیمیاییِ حاوی مادهی آلی سمی در کشت گندم، دلیل این بیماری بوده است. رییس دما پس از خواندن گزارش دستهایش را از هم باز کرد و به پشتی صندلی خود تکیه داد. صدایش را آرامتر و زیرتر کرد و با لحنی مهربان و عذرخواهانه بابت این رخداد فاجعهبار از مردم پوزش خواست. بعد با لبخندی محبتآمیز اعلام کرد از این پس دایرهی مصوبات و اجراییات، مسئولیت ارائه و هزینهی کلیهی خدمات چشمپزشکی شهروندان را بر عهده خواهد گرفت.
این سخنان دستکم سهچهارم شهروندانی را که تا پایان عمر، هرچند وقت یکبار هزینهی تعویض عینک و معاینات چشمپزشکی را پیش رو داشتند، اندکی آرام کرد؛ اما برای همه قانعکننده نبود. هرچند مدتها بود که آمار گسترش کمبینایی افزایشی را نشان نداده و کمبینایی نوزادان متولدشده خیلی پیشتر از استعفای رییس قبلی دما، متوقف شده بود، اما سخنان رییس جدید باز هم در شبکههای اجتماعی با ظن و بدگمانی تجزیه و تحلیل میشد.
خبرنگار جوان دیگری، که برای روزنامهی معتبر محلی کار میکرد، مقالهای در وبلاگ شخصی خود مبنی بر جعلی بودن گزارش کود شیمیایی رییس دما منتشر کرد و در آن، مدارک مهم و غیرقابل انکاری از ثبت نشدن شرکتهای مواد غذایی و شرکت واردکنندهی کود شیمیایی نامبرده ارائه کرد. این خبرنگار با انجام تحقیقات، مصاحبه با پزشکان، دانشمندان حوزهی مهندسی کشاورزی و بعضی اعضای تیمهای تحقیقاتی که بدون فاششدن نامشان حاضر به ارائهی مدارکی مبنی بر جعلیبودن گزارش رییس دما شده بودند، پروندهی دقیقی در وبلاگش منتشر کرد که نهفقط تأثیر کود شیمیایی بلکه تأثیر مادهی آلی سمی اشارهشده در گزارش دایرهی مصوبات و اجراییات را بر روی بینایی انکار میکرد.
صبح روز بعد، پس از پخش خبر دستگیری خبرنگار وبلاگنویس، خانم جوان متخصص زنانوزایمان که شاکی عمومی پروندهی آلودگی کودهای شیمیایی بود، بههمراه وکیل رسیدگی به پروندهی شکایت، دستگیر شدند. چگونگی دستگیریها مشخص نشد. فقط در خبر کوتاهی که بهصورت زیرنویس شبکهی تلویزیونی پخش شد، دستداشتن آنها در توطئهی واردات کود آلوده، و وارونه جلوهدادنِ اتفاقات اخیر، نقل شد.
شبکههای اجتماعی مجازی و وبلاگهای یادبود حادثهی تلخ کمبینایی در کنار تصویر «مادر جوان دلشکسته»، تصویر خانم جوان متخصص زنانوزایمان و خبرنگار جوانی که اولینبار گزارش کمبینایی را منتشر کرد و همچنین خبرنگار وبلاگنویس دستگیرشده را نیز اضافه کردند.
***
هنوز هم، گاهبهگاه، زمانی که خبرنگار جوان یا خانمدکتر، از زندان به مرخصی میآیند، اخبار مرخصی و بازگشت دوبارهی آنها به بازداشتگاه را وبلاگها و صفحههای ویژهی یادبود کمبینایی دنبال میکنند و شهروندان از پشت عینکهای خود، تصاویر زجرکشیده و تکیدهی آنها رابا بیتفاوتی نگاه میکنند.
سومین روز پاییز، که مصادف با شروع بیماری کمبینایی بود، بهعنوان روز بزرگداشتِ کمبینایی در تقویم رسمیثبت شد. همچنین میدان اصلی روبهروی بزرگترین بیمارستان فوقتخصصی چشم بهنام میدان «کمبینایان» تغییر نام داد. هر سال در سومین روز پاییز، شهروندان کمبینا با در دست داشتن پوستر «مادر جوان دلشکسته» در این میدان جمع میشوند و یاد و خاطرهی روزهای پُرتشویش شروع کمبینایی خود را مرور میکنند. دایرهی مصوبات و اجراییات در این روز خدمات سیار و رایگان چشمپزشکی در سرتاسر شهر ارائه میدهد و در میدان«کمبینایان» با شربت و شیرینی از شهروندان پذیرایی میکند. همچنین هر سال به برنامههای سرگرمکننده و جذاب این روز، مانند اجرای موسیقی زنده، تئاتر خیابانی، برگزاری نمایشگاههای مختلف و غرفههای مخصوص کودکان میافزاید.
هیچ نظری وجود ندارد