لیست سبک 1
کار مهندسی، تماموقت؛ مشاوره، پارهوقت! بخش بخش در حال گسستن بودم و لحظههای شرکتیام، سختتر از قبل میگذشت. کلمه نجاتم…
بعد از شرکت رفته بود پیش بابا جان، نشسته بودند پای اخبار یکی از آن شبکههای بیرون کشور که بابا…
لیست سبک 2
کار مهندسی، تماموقت؛ مشاوره، پارهوقت! بخش بخش در حال گسستن بودم و لحظههای شرکتیام، سختتر از قبل میگذشت. کلمه نجاتم…
بعد از شرکت رفته بود پیش بابا جان، نشسته بودند پای اخبار یکی از آن شبکههای بیرون کشور که بابا…
شبکه ای سبک 1
کار مهندسی، تماموقت؛ مشاوره، پارهوقت! بخش بخش در حال گسستن بودم و لحظههای شرکتیام، سختتر از قبل میگذشت. کلمه نجاتم…
بعد از شرکت رفته بود پیش بابا جان، نشسته بودند پای اخبار یکی از آن شبکههای بیرون کشور که بابا…
نورالدین از افغانستان برگشته بود. یکدست سیاه تنش بود، پایش را میکشید تا برسد به اتاقک نگهبانی. او ناخنِ اشارهاش…
همیشه فکر میکرد امکان ندارد در موقعیت وحشتناکی قرار بگیرد. نه اینکه فقط فکر کرده باشد، مطمئن بود. همیشه از…
شبکه ای سبک 2
کار مهندسی، تماموقت؛ مشاوره، پارهوقت! بخش بخش در حال گسستن بودم و لحظههای شرکتیام، سختتر از قبل میگذشت. کلمه نجاتم…
بعد از شرکت رفته بود پیش بابا جان، نشسته بودند پای اخبار یکی از آن شبکههای بیرون کشور که بابا…
نورالدین از افغانستان برگشته بود. یکدست سیاه تنش بود، پایش را میکشید تا برسد به اتاقک نگهبانی. او ناخنِ اشارهاش…
همیشه فکر میکرد امکان ندارد در موقعیت وحشتناکی قرار بگیرد. نه اینکه فقط فکر کرده باشد، مطمئن بود. همیشه از…
شبکه ای سبک 3
ارسال شده در یادداشت
کار مهندسی، تماموقت؛ مشاوره، پارهوقت! بخش بخش در حال گسستن بودم و لحظههای شرکتیام، سختتر از قبل میگذشت. کلمه نجاتم…
ارسال شده در داستان کوتاه
بعد از شرکت رفته بود پیش بابا جان، نشسته بودند پای اخبار یکی از آن شبکههای بیرون کشور که بابا…
ارسال شده در داستان کوتاه
نورالدین از افغانستان برگشته بود. یکدست سیاه تنش بود، پایش را میکشید تا برسد به اتاقک نگهبانی. او ناخنِ اشارهاش…
ارسال شده در داستان کوتاه
همیشه فکر میکرد امکان ندارد در موقعیت وحشتناکی قرار بگیرد. نه اینکه فقط فکر کرده باشد، مطمئن بود. همیشه از…
شبکه ای سبک 4
کار مهندسی، تماموقت؛ مشاوره، پارهوقت! بخش بخش در حال گسستن بودم و لحظههای شرکتیام، سختتر از قبل میگذشت. کلمه نجاتم…
بعد از شرکت رفته بود پیش بابا جان، نشسته بودند پای اخبار یکی از آن شبکههای بیرون کشور که بابا…
نورالدین از افغانستان برگشته بود. یکدست سیاه تنش بود، پایش را میکشید تا برسد به اتاقک نگهبانی. او ناخنِ اشارهاش…
همیشه فکر میکرد امکان ندارد در موقعیت وحشتناکی قرار بگیرد. نه اینکه فقط فکر کرده باشد، مطمئن بود. همیشه از…
شبکه ای سبک 5
شبکه ای سبک 6
شبکه ای سبک 7
ارسال شده در یادداشت
کار مهندسی، تماموقت؛ مشاوره، پارهوقت! بخش بخش در حال گسستن بودم و لحظههای شرکتیام، سختتر…
ارسال شده در داستان کوتاه
بعد از شرکت رفته بود پیش بابا جان، نشسته بودند پای اخبار یکی از آن…
ارسال شده در داستان کوتاه
نورالدین از افغانستان برگشته بود. یکدست سیاه تنش بود، پایش را میکشید تا برسد به…
ارسال شده در داستان کوتاه
همیشه فکر میکرد امکان ندارد در موقعیت وحشتناکی قرار بگیرد. نه اینکه فقط فکر کرده…