تاریخ نگارش داستان: تیر 93 بیرون، توی خیابان، توی اتوبان شنا میکنم. خطکشیِ صاف و سفید کف خیابان کش میآید و ماشین من رویش کش…
تاریخ نگارش داستان: مرداد 96 - نسخه نهایی: بهمن 96 سونیا گفته بود: منم خیلی دوستت دارم. کامران بیشتر از چند ساعت طاقت نداشت و به…
تاریخ نگارش داستان: دی 92 ترتیب بخشهای داستان: از راست به چپ تیزر "توی آب، زیر خاک" را ببینید روز اولیک ماه پیش از سفرشب…
احسان راه افتاد به سمت ساختمان اداری. سرِ راه، نزدیکِ سوپرمارکت، نگاهش خورد به پسر آستینکوتاه. بدنِ ورزیده و یکدستش را که دید، بیاختیار شکمش…