سنجابیها توسط علیرضا برازنده نژادنوشته شده در 3 آگوست 201828 آگوست 2018ارسال شده در داستان کوتاه تاریخ نگارش داستان: مرداد 96 – نسخه نهایی: بهمن 96 سونیا گفته بود: منم خیلی دوستت دارم. کامران بیشتر از چند ساعت طاقت نداشت و به عصر نمیکشید که دلش برای سونیا تنگ میشد. گوش کنید 3.7/5 - (7 امتیاز)
هیچ نظری وجود ندارد