پرسه
پرسه
صفحه اول
کتابهای چاپ شدهی من
داستان کوتاه
رمان
یادداشت
ترجمه
با همینگوی
خرده روایتهای تراویس
تیزر
چالش
صفحه اول
کتابهای چاپ شدهی من
داستان کوتاه
رمان
یادداشت
ترجمه
با همینگوی
خرده روایتهای تراویس
تیزر
چالش
داستان معمایی
صفحه اصلی
/
داستان معمایی
توسط
علیرضا برازنده نژاد
نوشته شده در
22 اکتبر 2020
22 اکتبر 2020
زهر چشم
بهنام زخمی بود و از پانسمان، از هر چیزی که میپوشاند، بدش میآمد. بلد بود صورتِ آدمها را بخواند اما…
برای جستجو تایپ کرده و اینتر را بزنید
سبد خرید