Page 1 - ZiroRo-8
P. 1
ﺻﻔﺤﻪ ٧٦از ١٢٩ زير و رو
كركس افتاده بود به جان يك ﻻشهي بيجان .و اين تصويري نبود كه سريع رد شود و جايش را به
تصوير ديگري بدهد .تصوير ثابت شد .شد يك مستند تكﺻﺤنها ِي حيات وحش از يك كركس وحشي.
كركس منقا ِر نوكتي ِز خميدهاي داشت و دندانهايش مانده بود توي شكم ﻻشه كه معلوم نبود ﻻشهي
كدام حيوان است ولي ﻻشه بودنش معلوم بود چون كركس سر وقت چيزي غير از ﻻشه نميرود .بعيد
نبود اين مستند تا نصﻔه شب ادامه داشته باشد ولي او نميخواست تا پاسي از شب جلوي تلويزيون
معطل بماند .اگر همين اﻻن راه ميافتاد حتما به موقع ميرسيد .تازه نيمساعت از شروع مهمانيِ
همكارش ميگذشت .همكار كلي درباره ساعت شروع و جزئيا ِت ديگر حرف زده بود .بلند شد .همين
اﻻن مطمئن شده بود كه مهماني را ميرود ولي از قبل لباس مهماني پوشيده بود .كركس را همان جا
رها كرد و بيآنكه تلويزيون را خاموش كند ،رفت نوكتيزترين كﻔش مشكياش را پا كرد .نوكتيز مﺜل
منقارِ كركسِ حيات وحش ،بيآنكه مﺜل آن خميده باشد .يك جﻔت كﻔشِ نوكتي ِز مشكيِ ﺻاف.