تاریخ نگارش داستان: تیر 93 بیرون، توی خیابان، توی اتوبان شنا میکنم. خطکشیِ صاف و سفید…
تاریخ نگارش داستان: مرداد 96 - نسخه نهایی: بهمن 96 سونیا گفته بود: منم خیلی دوستت…
تاریخ نگارش داستان: دی 92 ترتیب بخشهای داستان: از راست به چپ تیزر "توی آب، زیر…
احسان راه افتاد به سمت ساختمان اداری. سرِ راه، نزدیکِ سوپرمارکت، نگاهش خورد به پسر آستینکوتاه.…
در شب سال نو قصد میکنی به زندگی خود پایان بدهی. برای این کار به محلی…
بالاخره در این آخرین روزهای هزار و سیصد و نود و هفت چاپ شد. قسمتهایی از…
یک داستان خیلی کوتاه؛ یک قطعهی ادبی. از ویرجینیا وولف.... مثل کشف رمز بود. این را…
نوعی از تنهایی هست که به تنهایی شکل نمیگیرد. یعنی آدم نمیرود توی خانهای خلوت، خودش…
هنوز همینجا ایستادهام .... بعضی تصمیمها هست که موقع اجرا، سرِ آدم را میکوبد به دیوار!…