فیلم “رضا” ساخته علیرضا معتمدی
اروتیک، زیباست!
اصفهان “رضا” تازه و متفاوت است و شخصیت رضا ساده و خاص و عجیب.
ولی من به خاطر اینها “رضا” را دوست ندارم؛ یعنی نه فقط به خاطر اینها.
رضا را بیشتر از هر چیز، به خاطر زنهای اطرافش دوست دارم. به خاطر تصویر نابی که از زنهایی متفاوت نشان میدهد و نمونهاش را در سینمای ایران به یاد ندارم. منظورم این تنوعِ زنان در یک فیلم است. تنوعی که به زیادهگویی نمیانجامد. زنهایی که یک مرد با آنها رابطه داشته یا دارد. چیزیست که سالهای بعد میتوان به آن رجوع کرد؛ تصویری از زنان ایرانی در دهه نود که بیآنکه زننده باشد، اروتیک است و با تکیه بر جزئیاتی مثل نحوه نشستن، راه رفتن، حرف زدن و گاهی با سکوت شکل میگیرد و به عمق شخصیت هرکدام هم میرسد. به خاطر این کلکسیون زنانه و لحظههای برخورد رضا با هرکدام از آنهاست که رضا را دوست دارم و البته به خاطر آن سکانس پرسهزنی شبانه. خب دیگر میدانید که پرسه خیلی مهم است. صحنهی خیلی کوتاهی است ولی آدم احساس میکند سازندهاش با ساختن آن دین خود را به فیلمها و فضای مورد علاقهاش – علاقهات – ادا کرده و باری را از دوش خود برداشته.
و به خاطر یک سکانس خاص دیگر…
این یکی موقع تماشا آزارم داد چون اتفاقهای آن را قبلا یک جورهایی – علیرغم میلم – تجربه کرده بودم. با خودت میگویی آقای کارگردان، آدم بیرحمیست که ماجرای این سکانس را از زندگی تو برداشته و به قصد آزار تو دوباره دارد نشانت میدهد. میبینی و از تکرار آن، هم اذیت میشوی و هم لذت میبری. در نهایت حرفت را پس میگیری. این آقای کارگردان یک آدم بیرحم باحال است.
رضا فیلمی است که در همان چند لحظهی کوتاه سکانس اول (فکر کنم پیش از تیتراژ)، آدم مرکزیاش را درست و حسابی شخصیتپردازی میکند. مثل کاری که نویسندههای بزرگ در اولین پاراگراف بعضی از داستانهایشان میکنند.
هیچ نظری وجود ندارد